الله تو یاری کن
بیچاره و حیرانم الله تویاری کن بسیار پریشانم الله تویاری کن
هستی تو آله من دانی تو گناه من برحال تباه من الله تو یاری کن
ای واقف اعمالم بسیار بد احوالم چون مورچه پامالم الله تو یاری کن
دانی که زبون گشتم دل غرقه به خون گشتم از تاب بیرون گشتم الله تویاری کن
می سوزم و می سازم با غیر نپردازم بر فضل تو مینازم الله تویاری کن
خون گشته دل زارم از بخت نگون سارم هر چند کنه کارم الله تویاری کن
نپسند بدین خاری در عین امیدواری بمبار شدم باری الله تو یاری کن
دل خسته و افگارم نبود بکس کارم از غیر تو بیزارم الله تو یاری کن
مستوره محزونم از درد جگر خونم دانی که من چونم الله تویاری کن
مستوره از ولایت فراه افغانستان
شما هم اگر شعری دارید در قسمت نظر دهید برای ما ارسال کنید
برچسبها: